بسم الله الرحمن الرحیم
همیشه به ما می گفتند دنیایی که در آن زندگی می کنیم دنیای تضادهاست: شب و روز، تاریکی و روشنایی، خوبی و بدی، حق و باطل و غیره
اما آنچه اخیرا می شنویم و می بینیم توجه ما را به ابعاد و اشکال دیگری از این تناقضها سوق می دهد که در مقابل آنها شاید تضاد شب و روز آنقدر به چشممان نیاید. تضاد در افکار، عقاید و اندیشه ها، رفتارها که پرسشهای بسیاری را به همراه دارد که دنیای امروز دنیای وارونه است یا انسانهای امروز؟ در بین این همه تضاد، واقعیت کدام است؟ آیا واقعیت را گم کرده ایم یا نمی خواهیم آن را ببینیم و بشنویم؟ چه چیزی موازنه، تساوی و برابری ها را به هم زده و کدام جزء معادله باید تغییر کند؟
در قانون ما آمده که همه در برابر قانون برابرند اما می بینیم کسانی را به جرم اینکه خواست و نظرشان را گفتند اعتراضشان را مطرح کردند زندانی می کنند دادگاهی می کنند و مورد آزار و اذیت قرار می دهند اما در مقابل کسانی را که بدون هیچ دلیل ثبت شده و تعریف شده قانونی دیگران را به ناپسندیده ترین شکل شکنجه می دهند هیچ اثری از آنان نمی بینیم از نامشان از دادگاهشان از اعترافاتشان و یا احیانا اظهار پشیمانی و یا ندامتشان
به ما می گویند جرم معنا و تعریف یکسانی برای همگان دارد اما فهمیدیم موارد استثنای زیادی دارد
در قانون آمده تفتیش عقاید ممنوع است اما متوجه نشدیم که این قانون تبصره ای دارد که کسانی که در راس قدرت اند چون قدرت دارند اختیار تفتیش عقاید دیگران را به هر وسیله و شکلی دارند و این ممنوعیت شامل حال غیر از این گروه می گردد
تا آنجا که ما می دانستیم و ثابت شده بود خون همگی انسانها یک رنگ دارد و ریختن خون هرکس مجازات تعیین شده خودش را دارد ولی امروز فهمیدیم و دیدیم که خون بسیاری رنگین تر است
فهمیدیم آنچه که در کتابها می خوانیم آنچه که به ما می آموزند با آنچه که در واقعیت است متفاوت است تفسیرها و درسهای اخلاقی و شرعی اساتید و آیت الله ها که در رادیو و تلوزیون برای مردم می گویند تنها برای پرکردن برنامه های رادیو و تلوزیون است ما هم اگر می بینیم تنها برای اینکه وقتمان را بگذرانیم نه اینکه ضمانت اجرایی ای وجود داشته باشد
به ما یاد دادند که دروغ نگویید حقیقت را پنهان نکنید شهادت نادرست ندهید اما امروز فهمیدیم برای حفظ نظام می توانیم خیلی کارها را انجام دهیم
به ما درس دادند که اسلام دین رافت و نجات است دین برادری و اتحاد است اما امروز دانستیم که اسلام آنها تنها نامی است ساختگی که به عنوان آن برادر کشی کنند و حق کشی. می گویند همه مسلمانان برادرند و متحد اما در جایی که قدرت و منافع در خطر باشد کشتن و جنگ جایز است
به ما می گفتند که باید همه در زندگی دین داشته باشند دین برای انسان هدف تعیین می کند اما امروز دیدیم که آنها بسته به شرایط و موقعیت برای دین هدفهای مختلفی تعیین می کنند و هرگاه لازم شد فتوا صادر می کنند
می گویند کتاب آسمانی ما قرآن است و عمل به آن واجب اما فهمیدیم عمل به آن یعنی هرجا به بن بستی رسیدی آیات قرآن را به نفع خود تفسیر کنی. در قرآن تنها اطاعت از خداوند و رسول را واجب می داند اما در قرآن آنها اطاعت از رئیس جمهور
در قرآن آمده است که به عدالت حکم کنید اما امروز فهمیدیم در درک معنای عدالت سوءتفاهمی پیش آمده
در درسهای اخلاق توصیه به نوع دوستی ، انصاف ، درک متقابل و ... می شود اما فهمیدیم که خیلی از فریاد ها هستند که با بعضی گوشها شنیده نمی شوند و یا آنطور که هست شنیده نمی شوند و درک متقابل از راههای مختلفی حاصل می شود همیشه مسالمت آمیز نیست ولی همیشه یکطرفه است
اگر بخواهیم این تضادها را که حتی در شب تاریک هم به روشنی دیده میشود بشماریم بسیارند اما مسئله این است که ما در برابر همه این تضاد ها می خواهیم چه راهی را در پیش بگیریم؟ می خواهیم در کدام طرف این معادله قرار بگیریم؟
در قانون ما آمده که همه در برابر قانون برابرند اما می بینیم کسانی را به جرم اینکه خواست و نظرشان را گفتند اعتراضشان را مطرح کردند زندانی می کنند دادگاهی می کنند و مورد آزار و اذیت قرار می دهند اما در مقابل کسانی را که بدون هیچ دلیل ثبت شده و تعریف شده قانونی دیگران را به ناپسندیده ترین شکل شکنجه می دهند هیچ اثری از آنان نمی بینیم از نامشان از دادگاهشان از اعترافاتشان و یا احیانا اظهار پشیمانی و یا ندامتشان
به ما می گویند جرم معنا و تعریف یکسانی برای همگان دارد اما فهمیدیم موارد استثنای زیادی دارد
در قانون آمده تفتیش عقاید ممنوع است اما متوجه نشدیم که این قانون تبصره ای دارد که کسانی که در راس قدرت اند چون قدرت دارند اختیار تفتیش عقاید دیگران را به هر وسیله و شکلی دارند و این ممنوعیت شامل حال غیر از این گروه می گردد
تا آنجا که ما می دانستیم و ثابت شده بود خون همگی انسانها یک رنگ دارد و ریختن خون هرکس مجازات تعیین شده خودش را دارد ولی امروز فهمیدیم و دیدیم که خون بسیاری رنگین تر است
فهمیدیم آنچه که در کتابها می خوانیم آنچه که به ما می آموزند با آنچه که در واقعیت است متفاوت است تفسیرها و درسهای اخلاقی و شرعی اساتید و آیت الله ها که در رادیو و تلوزیون برای مردم می گویند تنها برای پرکردن برنامه های رادیو و تلوزیون است ما هم اگر می بینیم تنها برای اینکه وقتمان را بگذرانیم نه اینکه ضمانت اجرایی ای وجود داشته باشد
به ما یاد دادند که دروغ نگویید حقیقت را پنهان نکنید شهادت نادرست ندهید اما امروز فهمیدیم برای حفظ نظام می توانیم خیلی کارها را انجام دهیم
به ما درس دادند که اسلام دین رافت و نجات است دین برادری و اتحاد است اما امروز دانستیم که اسلام آنها تنها نامی است ساختگی که به عنوان آن برادر کشی کنند و حق کشی. می گویند همه مسلمانان برادرند و متحد اما در جایی که قدرت و منافع در خطر باشد کشتن و جنگ جایز است
به ما می گفتند که باید همه در زندگی دین داشته باشند دین برای انسان هدف تعیین می کند اما امروز دیدیم که آنها بسته به شرایط و موقعیت برای دین هدفهای مختلفی تعیین می کنند و هرگاه لازم شد فتوا صادر می کنند
می گویند کتاب آسمانی ما قرآن است و عمل به آن واجب اما فهمیدیم عمل به آن یعنی هرجا به بن بستی رسیدی آیات قرآن را به نفع خود تفسیر کنی. در قرآن تنها اطاعت از خداوند و رسول را واجب می داند اما در قرآن آنها اطاعت از رئیس جمهور
در قرآن آمده است که به عدالت حکم کنید اما امروز فهمیدیم در درک معنای عدالت سوءتفاهمی پیش آمده
در درسهای اخلاق توصیه به نوع دوستی ، انصاف ، درک متقابل و ... می شود اما فهمیدیم که خیلی از فریاد ها هستند که با بعضی گوشها شنیده نمی شوند و یا آنطور که هست شنیده نمی شوند و درک متقابل از راههای مختلفی حاصل می شود همیشه مسالمت آمیز نیست ولی همیشه یکطرفه است
اگر بخواهیم این تضادها را که حتی در شب تاریک هم به روشنی دیده میشود بشماریم بسیارند اما مسئله این است که ما در برابر همه این تضاد ها می خواهیم چه راهی را در پیش بگیریم؟ می خواهیم در کدام طرف این معادله قرار بگیریم؟